کودکیم بگذشت و نوجوانی شدم
مهر پدری چه زود من جدا شدم
نوجوانی بگذشت و جوانی شدم
ادامه دفتر و دستک را چه زود رها شدم
به زندگی راه یافتم در جوانی
آن محیط قیل و قال زندگانی
ادامه معلومات در این دوران کم نبود
در این دوران تنها نبودم چون خدا بود
پس از چندی در جوانی مادر شدم
به وقتش گذر شد دوران شیرینیم
گذر جوانیم ز مهر مادری جدا شدم
آنزمان تنهائیم شد که تجربه کردم
جوانی بگذشت و کامل شدم
هستی شور و حال جوانی جدا شدم
حال که حالست و گذشته را بیاد آرم
خوش دارم که دگر نخواهم برگردم
به دوران خویش دانسته رفتار کردم
لازم به جبران دوباره ندارم
تنها گذر عمری که گذشت نیازم
دیدارهای دوستانه تکرار گردد .